جالبه بخونید
ارامش باران ...
حـــــ ــرف هــــای بـــــ ــارونـــ ـــی

جالبه بخونید

یه معلمی یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن

دختره بسیار زیبا بود معلم رفت به پدرش گفت

که من میخوام با دخترت ازدواج کنم پدرش گفت که

یه شرط داره و اون اینکه سه

روز با ما گدایی کنی که در آینده به دختر من نگی گدا بودی

باهات ازدواج کردم اولش معلم مردد بود وبعد

قبول کرد تا دو روز کار گدایی رو انجام داد وبعد نشست و

شروع کرد به گریه کردن

گفت واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری و دیگه

تموم معلم گفت من واسه گدا بودنم گریه

نمیکنم واسه سالهای عمرم که در آموزش وپرورش هدر رفت

گریه میکنم...

عجب پولی درمیارن گداها



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ چهار شنبه 13 آبان 1394برچسب:درامد گدا / داستان ازدواج معلم با,

ساعت 14:36 توسط ✔zahra❀: