جالبه بخونید
یه معلمی یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن
دختره بسیار زیبا بود معلم رفت به پدرش گفت
که من میخوام با دخترت ازدواج کنم پدرش گفت که
یه شرط داره و اون اینکه سه
روز با ما گدایی کنی که در آینده به دختر من نگی گدا بودی
باهات ازدواج کردم اولش معلم مردد بود وبعد
قبول کرد تا دو روز کار گدایی رو انجام داد وبعد نشست و
شروع کرد به گریه کردن
گفت واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری و دیگه
تموم معلم گفت من واسه گدا بودنم گریه
نمیکنم واسه سالهای عمرم که در آموزش وپرورش هدر رفت
گریه میکنم...
عجب پولی درمیارن گداها
نظرات شما عزیزان:
خرید هاست لینوکس
تبادل لینک
ابجی سونیـــ ـــا (وبلاگ دیگرم )
پاتوق خنده و شادی ( بدجنس :)
کلبه ی دخترانه ی من ( زهرا جوووون )
شب های بارانی (باران )
ایران زیبا (داش ارمین )
^^سکوت عاشقانه (داش رضا )
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
مستر قلیون
آی کیو مگ
قالب وبلاگ
انجمن وبلاگ نویسان
آرشيو پيوندهاي روزانه
•.• سکوتــ سـرב •.•
تبادل لینک
^^سکوت عاشقانه^^
غذا ریز تایمری اکواریوم
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان عشق رنگی و آدرس zahra1379129.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
قالب وبلاگ
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 11697
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1
[PR] 好きな文章でタイピング!